کد مطلب:69581 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:263

فرمان الهی برای مطلبی مهم











اقـرار مـی كـنـم برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او، و شهادت می دهم برای او به پروردگاری، و آنچه به من وحی نموده ادا می نمایم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بـر مـن فـرود آید كه هیچ كس نتواند آن را دفع كند هر چند كه حیله عظیمی به كار بندد و دوستی او خالص باشد ـ نیست خدایی جز او ـ زیرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حـقّ علی بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ام، و برای من حفظ از شرّ مردم را ضمانت نموده و خدا كفایت كننده و كریم است.

خـداونـد بـه مـن چنین وحی كرده است: (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیـْكَ مِنْ رَبِّكَ ـ فی علی یعنی فی الخلافة لعلیّ بن ابی طالب ـ وَ إ نْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسـالَتـَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ)، (ای پیامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نـازل شـده ـ دربـاره عـلیّ، یـعـنی خلافت علی بن ابی طالب ـ و اگر انجام ندهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می كند.)

ای مـردم، مـن در رسـانـدن آنـچـه خـداونـد بـر مـن نـازل كـرده كـوتـاهـی نـكـرده ام، و مـن سـبـب نزول این آیه را برای شما بیان می كنم:

جـبـرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم ـ كه او سلام است ـ مرا مـاءمـور كـرد كـه در ایـن مـحلّ اجتماع به پا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام كنم كه «علیّ بن ابـی طـالب، بـرادرِ مـن و وصـیّ مـن و جـانـشین من بر امّتم و امام بعد از من است. نسبت او به من هـمـانـنـد نسبت هارون به موسی است، جز اینكه پیامبری بعد از من نیست. و ا و صاحب اختیار شما بـعـد از خـدا و رسـولش اسـت»، و خـداونـد در ایـن مـورد آیـه ای از كـتـابـش بـر مـن نـازل كـرده اسـت: (اِنَّمـا وَلِیُّكـُمُ اللّهُ وَ رَسـُولُهُ وَالَّذیـنَ آمـَنـُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)، (صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و كسانی كه ایمان آورده و نماز را بـه پـا مـی دارنـد و در حال ركوع زكات می دهند) و علیّ بن ابی طالب است كه نماز را به پا داشـتـه و در حـال ركـوع زكـات داده و در هـمـه حـال، خـداونـد عزوجل را قصد می كند.

ای مـردم، مـن از جـبـرئیـل درخـواسـت كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد، زیـرا از كـمـی مـتـّقـیـن و زیـادی منافقین و افساد ملامت كنندگان و حیله های مسخره كنندگانِ اسلام اطـلاع دارم، كـسـانـی كـه خـداوند در كتابش آنان را چنین توصیف كرده است كه با زبانشان می گـویـنـد آنـچـه در قلب هایشان نیست و این كار را سهل می شمارند در حالیكه نزد خداوند عظیم اسـت. و هـمـچـنـیـن بخاطر اینكه منافقین بارها مرا اذیّت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهـنـده بـر هر حرفی) نامیدند، و گمان كردند كه من چنین هستم به خاطر ملازمت بسیار او (علی) بـا مـن و تـوجـّه مـن بـه او و تـمـایـل او و قبولش از من؛ تا آنكه خداوند عزّوجلّ در این باره چنین نازل كرد: (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُن ـ علی الذین یزعمون اءنّه اُذن ـ خـَیـْر لَكـُمْ، یـُؤْمـِنُ بـِاللّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ...)، (و از آنان كسانی هستند كه پیامبر را اذیّت می كـنـنـد و مـی گـویـند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفی) است، بگو: گوش است ـ بر ضدّ كـسـانـی كـه گمان می كنند او «اُذُن» است ـ و برای شما خیر است، به خدا ایمان می آورد و در مقابل مؤ منین اظهار تواضع و احترام می نماید.)

و اگر من بخواهم گویندگان این نسبت (اُذُن) را نام ببرم می توانم، و اگر بخواهم به شخص ‍ آنـهـا اشـاره كنم می نمایم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفی كنم می توانم. ولی به خدا قسم من در كار آنان با بزرگواری رفتار كرده ام.

بـعـد از هـمـه ایـنـهـا، خـداونـد از مـن راضـی نـمـی شـود مـگـر آنـچـه در حـق عـلیّ بـر مـن نازل كرده ابلاغ نمایم.

[سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:] (یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ ـ فی حـقّ عـلیّ ـ و إ نْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ)، (ای پیامبر برسان آنـچـه ـ در حـق عـلی ـ از پـروردگـارت بـر تـو نـازل شـده و اگـر انـجـام نـدهی رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می كند.)